« خورشیدزمینی | فرصت کم » |
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
ــ🌙
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
در زمان قدیم مردی ازدواج کرد
در روز اول ازدواج، جهت خوردن ناهار با خانواده شوهر دور هم جمع شدند.
مرد سهم بیشتری از غذا را با احترام خاص به همسرش داد و به مادر خودش سهم ناچیزی از غذا داد، بدون هیچ احترامی!!
در این لحظه عروس که شخصیت اصیل و با حکمتی داشت وقتی این صحنه را دید
درخواست طلاق کرد و گفت:
شخصیت اصیل در ذات هست و نمیخواهم از تو فرزندی داشته باشم که بعدها فرزندانم رفتاری چون تو با مادرت، با من داشته باشند و مورد اهانت قرار بگیرم!
متأسفانه بعضی از زنان وقتی شوهرانشان آنها را ترجیح میدهند، فکر میکنند بر مادر شوهر پیروز شدهاند!
عروس با تدبیر همان روز طلاق گرفت و مدتی بعد با همسری که به مادر خودش احترام میگذاشت ازدواج کرد
و بعد از سالها صاحب فرزندانی شد
یک روز با فرزندانش عزم مسافرت کرد، با فرزندانی که بزرگ شده بودند
و به مادرشان بسیار احترام میگذاشتند
در مسیر به کاروانی برخوردند
پیرمردی پابرهنه پشت سر کاروان راه میرفت و هیچ کس به او اعتنایی نمیکرد!
مادر به فرزندانش گفت:
آن پیرمرد را بیاورید، وقتی او را آوردند
مادر، همسر سابقش را شناخت به او گفت:
چرا هیچکس به تو اعتنا و کمکی نمیکند؟!
آنها کی هستند؟!
گفت: فرزندانم هستند
گفت: من را میشناسی؟
پیرمرد گفت: نه
زن با حکمت گفت: من همان همسر سابقت هستم و قبلاً گفتم که اصالت در ذات هست
همانگونه که میکاری درو خواهی کرد
به فرزندان من نگاه کن!
چقدر به من احترام میگذارند
حالا به خودت و فرزندانت نگاه کن
چون تو به مادرت اهانت کردی
این جزای کارهای خودت هست!
زن با تدبیر به فرزندانش گفت:
کمکش کنید برای خدا
✍ بدانیم فرزندانمان همان گونه با ما رفتار خواهند کرد که ما با پدر و مادر خود رفتار میکنیم…
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
☑️
فرم در حال بارگذاری ...