⭕️حادثه عظیم عاشورا از دو جهت قابل تامّل و تدّبر است،
?? جهت اوّل، درسهاى عاشوراست. عاشوراپیامها و درسهایى دارد. عاشورا درس مى دهد که براى حفظ دین، باید فداکارى کرد. درس مى دهد که در راه قرآن، از همه چیز باید گذشت. درس مى دهد که در میدان نبرد حقّ و باطل ، کوچک وبزرگ ، زن ومرد ، پیر و جوان ، امام و رعیّت و … با هم در یک صف قرار مى گیرند. درس مى دهد که جبهه دشمن با همه تواناییهاى ظاهرى، بسیار آسیب پذیر است. (همچنان که جبهه بنى امیه، به وسیله کاروان اسیران عاشورا در کوفه آسیب دید، در شام آسیب دید، در مدینه آسیب دید، و بالأخره هم این ماجرا، به فناى جبهه سفیانى منتهى شد.) درس مى دهد که در ماجراى دفاع از دین، از همه چیزبیشتر، براى انسان، بصیرت لازم است. بى بصیرتها فریب مى خورند. بى بصیرتهادرجبهه باطل قرار مى گیرند؛ بدون این که خود بدانند. همچنان که در جبهه ابن زیاد، کسانى بودند که از فسّاق و فجّار نبودند، ولى از بى بصیرتها بودند.اینها درسهاى عاشوراست.
??جهت دوم «عبرتهاى عاشورا»ست. غیراز درس، عاشورا یک صحنه عبرت است. انسان باید به این صحنه نگاه کند، تا عبرت بگیرد. یعنى چه، عبرت بگیرد؟ یعنى خود رابا آن وضعیت مقایسه کند و بفهمد در چه حال و در چه وضعیتى است؛ چه چیزى او را تهدید مى کند؛ چه چیزى براى او لازم است؟
??این را مى گویند «عبرت». اوّلین عبرتى که در قضیه عاشورا ما را به خود متوجّه مى کند، این است که ببینیم چه شد که پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبر صلوات اللَّه و سلامه علیه، جامعه اسلامى به آن حدّى رسید که کسى مثل امام حسین علیه السّلام، ناچار شد براى نجات جامعه اسلامى، چنین فداکارى (عظیمی) بکند؟ …
??ما امروز یک جامعه اسلامى هستیم. باید ببینیم آن جامعه اسلامى، چه آفتى پیدا کرد که کارش به یزید رسید؟ چه شد که بیست سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه الصّلاة و السّلام، در همان شهرى که او حکومت مى کرد، سرهاى پسرانش را بر نیزه کردند و در آن شهر گرداندند؟!
? ( بیانات حضرت آیت الله امام خامنه ای (حفظه الله) در22 تیرماه سال 1371)
? #محرم
? #عاشورا
? ظهور بسیار نزدیک است
Hagh:
?هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام…
?از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام… امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
1⃣.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
2⃣.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
3⃣.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
4⃣.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
5⃣ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و …) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
6⃣.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
7⃣.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم…
?برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم