​❥دِلْـــــدٰادِه❥:

°•|🌿🌹

#شهید_امنیت

#فرمانده

#شهید_مرتضی_ابراهیمی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

💢 #قصه_شهادت
🔺فرمانده، بدون سلاح رفته بود صدای معترضان را بشنود…
 ◽️ #شهید_ابراهیمی می‌گفت باید مردم معترض بی‌گناه را از این صف جدا کرد، بدون سلاح، تأکید می‌کنم بدون سلاح بین جمع رفت.
◽️همین که می‌خواست با مردم هم صحبت شود، چند نفر محاصره‌اش می‌کنند، یک نفر تیر به پهلویش می‌زند. بعد چاقو به قلبش می‌زنند، وقتی خونین روی زمین می‌افتد و بی‌حال می‌شود یک نفر چاقو را توی سرش فرو می‌کند.
◽️آقا مرتضی فرمانده بود اما همیشه به پاسدار بودنش افتخار می‌کرد. فرماندهی که سربازِ سربازهایش بود. خودش جنوب شهری بود، شهریار زندگی می‌کرد. 
◽️زندگی ساده‌ای داشت، تغییرات قیمت و تورم را با پوست و گوشت و استخوان حس می‌کرد.
◽️اصلا آن روز به‌ خاطر همین، نامردها مجال حرف زدن به او ندادند و به وحشیانه‌ترین شکل او را به #شهادت رساندند. می‌ترسیدند حرفش باعث شود معترضان صف خود را جدا کنند و آنها لو بروند، تنها بمانند.
#شهادتت_مبارک_فرمانده

    🆔


موضوعات: حکمت
   پنجشنبه 30 آبان 1398نظر دهید »

✿‍✵✨??<❈﷽❈>??✨✵✿‍

 

هـر شــ?ــب

??داستــــان‌هـــای

                   پنـــــدآمــــــوز??

 

┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄

 

پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل، آرامش را به تصویر بکشد

 

نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند، آن تابلوها تصاویری بودند از

خورشید به هنگام غروب، رودهای آرام

کودکانی که در چمن می‌دویدند

رنگین کمان در آسمان، پرنده

و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ

 

پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد

اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد

 

اولی، تصویر دریاچه آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود

در جای جایش می‌شد ابرهای کوچک و سفید را دید و اگر دقیق نگاه می‌کردند در گوشه چپ دریاچه خانه کوچکی قرار داشت، پنجره‌اش باز بود دود از دودکش آن برمی‌خواست که نشان می‌داد شام گرم و نرمی آماده است

 

تصویر دوم هم کوهها را نمایش می‌داد

اما کوهها ناهموار بود، قله‌ها تیز و دندانه‌ای بود، آسمان بالای کوهها به طور بیرحمانه‌ای تاریک بود و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بودند

 

این تابلو با تابلوهای دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند هیچ هماهنگی نداشت

 

اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می‌کرد

در بریدگی صخره‌ای شوم، جوجه پرنده‌ای را می‌دید آنجا در میان غرش وحشیانه طوفان جوجه گنجشکی آرام نشسته بود

 

پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده جایزه بهترین تصویر آرامش تابلو دوم است

 

بعد توضیح داد:

آرامش چیزی نیست که در مکانی بی سروصدا، بی مشکل و بدون کار سخت یافت شود

 

بلکه معنای حقیقی آرامش این است که

هنگامی که شرایط سختی بر ما می‌گذرد

آرامش در قلب ما حفظ شود.

 

 

‌─┅─═इई???ईइ═─┅─

 

                     


موضوعات: بهترین نقاش
   سه شنبه 1 مهر 1399نظر دهید »

✿‍✵✨??<❈﷽❈>??✨✵✿‍

 

هـر شــ?ــب

??داستــــان‌هـــای

                   پنـــــدآمــــــوز??

 

┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄

 

پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل، آرامش را به تصویر بکشد

 

نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند، آن تابلوها تصاویری بودند از

خورشید به هنگام غروب، رودهای آرام

کودکانی که در چمن می‌دویدند

رنگین کمان در آسمان، پرنده

و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ

 

پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد

اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد

 

اولی، تصویر دریاچه آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود

در جای جایش می‌شد ابرهای کوچک و سفید را دید و اگر دقیق نگاه می‌کردند در گوشه چپ دریاچه خانه کوچکی قرار داشت، پنجره‌اش باز بود دود از دودکش آن برمی‌خواست که نشان می‌داد شام گرم و نرمی آماده است

 

تصویر دوم هم کوهها را نمایش می‌داد

اما کوهها ناهموار بود، قله‌ها تیز و دندانه‌ای بود، آسمان بالای کوهها به طور بیرحمانه‌ای تاریک بود و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بودند

 

این تابلو با تابلوهای دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند هیچ هماهنگی نداشت

 

اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می‌کرد

در بریدگی صخره‌ای شوم، جوجه پرنده‌ای را می‌دید آنجا در میان غرش وحشیانه طوفان جوجه گنجشکی آرام نشسته بود

 

پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده جایزه بهترین تصویر آرامش تابلو دوم است

 

بعد توضیح داد:

آرامش چیزی نیست که در مکانی بی سروصدا، بی مشکل و بدون کار سخت یافت شود

 

بلکه معنای حقیقی آرامش این است که

هنگامی که شرایط سختی بر ما می‌گذرد

آرامش در قلب ما حفظ شود.

 

 

‌─┅─═इई???ईइ═─┅─

 

                     


موضوعات: صابر, بهترین نقاش
   سه شنبه 1 مهر 1399نظر دهید »

✿‍✵✨??<❈﷽❈>??✨✵✿‍

 

هـر شــ?ــب

??داستــــان‌هـــای

                   پنـــــدآمــــــوز??

 

┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄

 

مادر بزرگم بسیار صبور و آرام بود

خیلی از اوقات که همه برای موضوعی پرپر می‌زدند او با آرامش کنار بساط سماورش می‌نشست و یک قاشق دارچین و نبات داخل استکان چایی‌اش می‌ریخت و آرام آرام هم می‌زد

 

صدای جرنگ جرنگ قاشقش

توجه همه را به خود جلب می‌کرد

نمی‌دانم شاید هم لبخند و آرامشش بود

که کم کم جوّ خانه را آرام می‌کرد؟!

 

می‌دانید راستش آرامش مسری است

همانطور که عصبیت و خشم هم 

خیلی زود مثل آتش سرایت می‌کند

و دامن همه را می‌گیرد

 

وقتی بزرگتر شدم یک روزی از او پرسیدم:

خانوم جون چطور می‌تونید این جور مواقع آروم و راحت بنشینید و چایی بخورید؟!

 

خدا بیامرزدش، از پشت عینک ذره بینی‌اش نگاهی به من انداخت و گفت:

عزیز من! دنیا که سر خود نیست، صاحب داره، صاحبش هم برای همه چیز قانون گذاشته

 

مثلاً هر کس خودش را از کوه پائین بیندازه حتماً سقوط می‌کنه مگه نه؟!

حالا هر کس هم یه مشکلی براش پیش بیاد یعنی اینکه یک عیب و نقصی درش هست که باید درست کنه

 

اول به آدم برمیخوره و داد و بیداد می‌کنه

بعد یک تکون باید به خودش بده

و عیبش رو برطرف کنه

تازه وقتی هم عیب‌هایش را شناخت قویتر می‌شه و هر چه قویتر بشه آرومتر و راحت‌تر زندگی می‌کنه

 

با پرورویی باز هم پرسیدم: خانوم جون

اگه عیب‌هاشو برطرف نکنه چی؟!

لبخندی زد و جواب داد: “مادر جون

اون وقته که خدا دست برنمی‌داره و دوباره

و دوباره بهش عیب‌هاشو نشون میده

تا بالاخره یه جایی بفهمه دیگه!؟

 

خواستم بگم اگه باز هم نفهمید!

که خودش پیشقدم شد و ادامه داد:

و اگه باز هم نفهمید موهاش سفید میشه

و یک جرعه چایی خوش از گلوش پائین نرفته

 

حالا برات یک چایی بریزم؟!… 

و شروع کرد به خندیدن

خدا مادر بزرگ‌های من و همه شما دوستانم

را غرق رحمت کند.

 

 

─┅─═इई???ईइ═─┅─

 

                     


موضوعات: دودختر, صابر
   دوشنبه 31 شهریور 1399نظر دهید »

✿‍✵✨??<❈﷽❈>??✨✵✿‍

 

هـر شــ?ــب

??داستــــان‌هـــای

                   پنـــــدآمــــــوز??

 

┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄

 

#قهـوه‌مبـادا

 

با یکی از دوستانم وارد قهوه خانه‌ای کوچک شدیم و سفارش دادیم

 

به سمت میزمان می‌رفتیم که دو نفر دیگر وارد قهوه خانه شدند و سفارش دادند:  

پنج تا قهوه لطفا

دوتا برای ما و سه تا هم قهوه مبادا

 

سفارششان را حساب کردند

و دوتا قهوه‌شان را برداشتند و رفتند

 

از دوستم پرسیدم:

ماجرای این قهوه‌های مبادا چی بود؟!

 

دوستم گفت: اگه کمی صبر کنی به زودی

تا چند لحظه دیگه حقیقت رو می‌فهمی

 

آدم‌های دیگری وارد کافه شدند

 

دو تا دختر آمدند، نفری یک قهوه

سفارش دادند، پرداخت کردند و رفتند

 

سفارش بعدی هفت تا قهوه بود

از طرف سه تا وکیل

سه تا قهوه برای خودشان

و چهار تا قهوه مبادا…!

 

همان طور که به ماجرای قهوه های مبادا فکر می‌کردم و از هوای آفتابی و منظره‌ زیبای میدان روبروی کافه لذت می‌بردم، مردی با لباس‌های مندرس وارد کافه شد که بیشتر به گداها شباهت داشت…

 

با مهربانی از قهوه چی پرسید:

قهوه‌ی مبادا دارید؟

 

خیلی ساده‌ست!

 

مردم به جای کسانی که نمی‌توانند پول قهوه و نوشیدنی گرم بدهند، به حساب خودشان قهوه مبادا می‌خرند…!

 

سنت قهوه‌ مبادا از شهر ناپل ایتالیا شروع شد و کم کم به همه جای جهان سرایت کرد

 

بعضی جاها هست که شما نه تنها می‌توانید نوشیدنی گرم به جای کسی بخرید، بلکه می‌توانید پرداخت پول یک ساندویچ یا یک وعده غذای کامل را نیز تقبل کنید.

 

 

─┅─═इई???ईइ═─┅─

 

                     


موضوعات: تاکی..آقا, دودختر
   یکشنبه 30 شهریور 1399نظر دهید »

‍ ?چرا رهبری هیچ کاری نمیکند؟?

 

عبدالله بن سعد بن أبي سرح، یکی از افرادی بود که پس از فتح مکه مورد رافت عمومی قرار نگرفت و رسول الله دستور داده بود هرجا که او را یافتند مجازاتش کنند. او قبلاً اسلام آورده و سپس مرتد و مشرك شده و نزد قريش باز گشته بود. اما “عثمان بن عفان” كه برادر رضاعي او بود، وي را پنهان كرد و پس از آن كه آرامش برقرار شد، او را به مسجد نزد رسول خدا آورد و برايش امان خواست. پیامبر در مقابل درخواستهای عفو عثمان سه مرتبه پاسخی نداد و در نهایت به وي امان داد. زمانی که اصحاب از دلیل سکوت پیامبر پرسیدند از ایشان شنیدند که :منتظر بودم تا کسی از شما برخیزد و حکم مرا اجرا نماید اما چنین نکردید و من نهایتا از او گذشتم. حکایت سکوتهای امروز رهبر انقلاب از نظر من بی شباهت به همان روزها نیست. رهبری بارها گفتند که خوشبین نیستم،عجله نکنید،مراقب باشید،دشمن حیله گر است؛اما کجا بود گوش شنوا؟

 و در نهایت به صورت #کتبی برجام را مشروط بر عدم وضع هر نوع تحریمی از قبیل جدید و قدیم پذیرفت و تاکید کرد اگر تحریم کردند باید از برجام خارج شد.

دیگر چه انتظار از رهبری است وقتی دستورش را قبلا داده و حالا بر زمین مانده…مشکل از کسانی است که باید آن دستور را از زمین بردارند و اجرا کنند و…

   یکشنبه 30 شهریور 1399نظر دهید »

1 3 5 ...6 ...7 8 9 10 11 12 ... 49

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو
موضوعات